آهویی که می نویسد

ریما به معنی آهوی سپید است.ریما در لغت کنایه از آدم قوی است.

آهویی که می نویسد

ریما به معنی آهوی سپید است.ریما در لغت کنایه از آدم قوی است.

۲۳اسفند

سلام به شما همراه وفاداری که به اینجا سر میزنی 

خوشحالم که فراموشم نکردی و بسیار ممنون که نوشته ام رو میخونی 

دو سال و دو ماه از آخرین نوشته میگذره . نمیتونم گزارش خاصی از این دوران بنویسم. قاعدتا روزهای خوش داشتم و روزهای سخت و پرچالش. هفته گذشته اولین هفته بازگشت به کار بعد از سه هفته مرخصی کرونا بود و هر روز تا 7.5 -8 شب سر کار بودم. از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون، کارکردن رو دوست دارم، تموم شدن کارهای اینور سال رو دوست دارم، سال جدید رو سبکبار شروع کردن، دوست دارم. در خصوص کرونا هم که خانوادگی درگیر شدیم و خدا رو شکر همه خوب شدیم. سخت گذشت ولی گذشت. 

احساس میکنم ذهنم مثل قبل پویا نیست، انگار کند ذهن شده باشم. امسال مثل هر سال که آخر سال دنبال افزایش بهره وری کل سال در یک ماه هستم، نبودم. انگار با افزایش سن فهمیده ام که برنامه های فشرده کوتاه مدت، نتایج کوتاه مدت دارند، مثل تمام رژیمهای سه ماهه که ظرف یکی دو ماه بعدشان نابود شد. مثل تمام برنامه ریزیهای سفت و سخت مالی که بیش از یک ماه دوام نیاورد. در 35 سالگی فهمیده ام آنچه من را ، شخصیتم را، دستاوردهایم را و زندگی ام را می سازد، برنامه های هیجانی و تصمیمات ایده آل نیستند، بلکه تغییرات کوچک مستمر و طولانی مدت است . چیزهایی که انجام دادنشان بار اضافه ای به لحاظ زمانی و روانی نباشد، آسان و خواستنی باشد، مثبت و در راستای هدف باشد. شاید زمانی باور نداشتم که روزی 7 دقیقه ورزش کردن اثر داشته باشد، یک سری اپلیکیشن هایی هست به اسم 7MINUTES که ورزشهای هفت دقیقه ای هستند. بعد از 20 روز انجام دادنشان تغییر سایز و افزایش آمادگی جسمانی را به وضوح حس کردم. در حالیکه ماهها به خاطر اینکه یک ساعت در روز حتی به عنوان یک روز در هفته زمان خالی ندارم که ورزش آنلاین استادم را انجام دهم در حال غر زدن و ناامیدی بودم. ورزش یک ساعته و دو الی سه بار در هفته ایده آل من است، اما با توجه به شرایط زندگی ام شدنی نیست، برنامه 7 دقیقه ای ایده آل نیست، اما شدنی است و از هیچ کاری نکردن بهتر است. 

یک جورهایی پذیرفته ام قانع باشم. انتظار نتایج شگرف نداشته باشم. آهسته و پیوسته پیش بروم. سختی این نوع برنامه ریزی ها ، متعهد ماندن در دراز مدت است . برای آن بخش هم باید فکری کنم. 

 

۰۶دی

سلام سلام

الان که دارم براتون مینویسم ظهر اولین پنجشنبه زمستونه، پسرک خوابه و من اومدم از خودم بگم و از شما احوالپرسی کنم.

شب یلدا خوش گذشت؟ دورهمی هاتون برقرار بود؟ ما هم ظهر رفتیم خونه خواهرم و شب خونه یکی از اقوام همسر. جاتون خالی کلی گفتیم و خندیدم و وروجک آتیش سوزوند. 

اینروزها هر روز به خودی خود سخت میگذره ولی در چشم به هم زدنی ماه ها تموم میشن. اصن 97 کی شروع شد که حالا میخواد تموم شه. از سر کار که میام پسرک دلش همبازی میخواد و بعد از خوابیدنش من میمونم و ظرفهای نشسته و خونه ترکیده و غذا پختن واسه فردا و ... . وقت نمیکنم فکر کنم کجای زندگی ام ، چی میخوام و چه برنامه ای بریزم. فقط واجبات رو انجام میدم و روز تموم میشه. 

دلم نمیخواد تمام متن در مورد پسرک باشه ، شاید به کسی حس بدی منتقل کنه اما وقتی تمام فکر و ذکرمو مشغول خودش کرده و وقت زندگی برامون نذاشته از چی بگم براتون؟

گفتم که بعد از مرخصی زایمان، شغلم عوض شد ؟ یه مدت که استرس محیط جدید و آدمها و مسئولیتهای جدید هم داشتم. هنوز هم قرارداد قرص و محکم و حقوق دلخواهم رو ندارم ولی خدا رو شاکرم که شغلی هست، درآمدی هست و اگرچه پارتی حمایت کننده ای ندارم ولی نظر لطف خدا همراهم هست و تلاشم دیده میشه.

قبلا گفته بودم که با فیدیبو کلی کتاب خونده بودم؟ خب الان دیگه نمیشه. وروجک به محض اینکه گوشی رو ببینه دلش میخواد فیلمهای خودش رو تماشا کنه و نمیذاره به کارمون برسیم. در نتیجه گوشیهامون در حالت مخفی بسر میبره. اینمدت مجبورم کتاب  کاغذی بخونم اونم تو فرصتهای خالی محیط کار. آخه تو محیط کار از بس هر کی گوشی دستش بوده در حال اتلاف وقت بوده که یه مدیر وقتی گوشی دست کارمندش میبینه فکر میکنه خیلی بیکار و تنبل و از زیر کار در رو هست، حال بیا و اثبات کن داشتم رو پرورش شخصیتم کار میکردم خخخخ

شما هم اینطوری هستین که آخر سال میخواین بهره وری سال رو یهو افزایش بدین و پرکار تر میشین؟ منم همینم، هم رژیم، هم مدیریت هزینه و پس انداز واسه خریدهای اجباری دم عید، کتاب خوندن و یادگیری مهارتهای تازه. 

قبلا چندتا سایت و کانال تلگرام و .... معرفی کرده بودم، درسته؟ امروز میخوام بهتون یه کاربر پرانرژی اینستاگرام رو معرفی کنم به اسم tasteoffitness ، اسمش صباست، همسن و سال منه، ساکن امریکاست، تو صفحه اش ورزهای چالشی پایین تنه، شکم و ... داره، چالش سالم خوری راه انداخته بود و ماکروهای غذاها رو ازش یاد گرفتم. خودش رژیم کیتو داره اما واسه کسی نسخه نمیپیچه، هر روز ورزش میکنه و از وقتش خیلی خوب استفاده میکنه. به من انگیزه زیادی میده، امیدوارم شما هم دوسش داشته باشین.

راستش دست و دلم به نوشتن نمیرفت و ترجیح میدادم از خواب وروجک استفاده کنم برم سرویس بداشتی رو بشورم ، پیامهای گرم و مهربونتون تو کامنتها باعث شد بیام و بنویسم و از خودم بگم. حتی یادمه شنبه اولین روز از اولین هفته از اولین ماه زمستون بود و من که عاشق اینجور رند بودنهام میخواستم بیام دو کلوم به همین مناسبت بگم ولی انگیزه کافی رو بهم نداد خخخ میخواستم بگم که همین داد و ستد مهربونی و حس خوب خواننده همدل داشتن و دوستیهای چندسالانه باعث میشه که اینجا هنوز دایر باشه. 

مرسی که هستین و میخونین و از خدای بزرگ  براتون آرامش و سلامتی و برکت و موفقیت آرزو میکنم

۱۷آبان

سلام و صد سلام

ماه ربیع الاول داره شروع میشه و امیدوارم واسه همه پرخیر و برکت باشه و عیدیهای خوبی از خدا بگیریم

اوناییکه دارین این مطلب رو میخونین دمتون کرم، مرسی که هستین 

نمیدونم چقدر زمان گذشته که ننوشتم، راستش ترسیدم برم سراغ مطالب قبلی و سرگرمشون بشم ، حس د حال نوشتنم بره. میدونم که مدت زیادیه ، چون من هم به همین اندازه ازتون بیخبرم. تو این مدت اصلا دبلاگ نیومدم، نه صفحه خودم، نه دوستان، یجورایی به محدود کردن اینترنت و تلویزیون و اثرش توی زندگی اعتقاد پیدا کردم. 

تازه چه خبر؟ 

منم خوبم و زندگی روی دور تند میگذره، هنوز کلی کار نکرده و برنامه های باز دارم مثلا یکیش همین کاهش وزن که همچنان الاکلنگی بالا پایین میشه

الهی که از آسمون و زمین براتون خیر بباره و خوشحال باشین

تا بعد 

۰۲ارديبهشت

سلاااااام سلاااااام هزاران سلااام که کلی برامون سلامتی بیاره

خوبین؟ همه چی عالیه؟ 

امروز یعنی یکشنبه، دومین روز هفته، دومین روز از دومین ماه سال بود. وای چقدر رند و چقدر ۲ 😍

همچنین من عاشق اردیبهشتم، این سرسبزی درختا و بارون بهاریش که هزارتا الهی شکر داره

یه چالشی رو به تازگی باهاش آشنا شدم اسمش هست «غول درون». به این صورت که یه ویژگی درونی خودت که فکر میکنی جلوی موفقیت و پیشرفتت رو گرفته انتخاب میکنی، در ملاعام اعلام میکنی که تعهد و پایبندیت بهش بیشتر شه و بعد بمدت یکسال هر روز براش وقت میذاری تا به هدفت برسی. بذارین مثال بزنم . مثلا یکی براش پرخوابی، غولِ درونه. برای نفر بعدی پرخوری و اضافه وزن. یکی کاهل نمازه و معتقده علت درجا زدنش همینه و شخص دیگه ای میخواد روی ترک سیگار کار کنه. 

بنده هم همینجا اعلام میکنم که غول درونم «حال روحی داغونه که به تبعش خستگی و بیحوصلگی و پرخوابی و پرخوری و ول کردن هدفها میاد» تصمیم دارم یکسال  کار کنم روی اینکه «مثبت ببینم، مثبت فکر کنم، در مورد آدمها و اتفاقات فقط خوبیهاشون رو ببینم، غر زدن تو فکر خودم یا با دیگران ممنوع» . 

بله . اینجا نوشتم چون یکی از جاهاییه که گاهی غرنامه هم مینویسم توش و میخوام رودرواسی باعث شه به تعهدم پایبند بمونم. تمرین کنم در مورد مشکلات یا راه حلی پیدا کنم یا فراموشش کنم و براش انرژی نذارم. حرص خوردن و غر زدن و تکرار کردن برداشتهای منفی، انرژی رو تحلیل میبره و تمرکزم رو از هدفهام برمیداره و بعد از مدتی به سطح پایین روزمرگی میفتم . 

غول درون شما چیه؟ خوشحال میشم با هم تو این راه همراه شیم و در کنار هم ادمهای بهتری بشیم. انشالله که خدا هم کمکمون میکنه و بهترینها رو سر راهمون میذاره که موفق شیم. «ما میتونیم» و برای شروع چه روزی بهتر از امروز؟

۰۱ارديبهشت

سلام به روی ماه تک تکتون که به اینجا سر میزنین 

دلم براتون خیلی تنگ شده بود. با اینکه نمیدونم کی هستی و با چه حسی این نوشته رو میخونی، امیدوارم حالت خوب باشه و سرِ ذوق باشی. 

مدت زیادی هست که ننوشتم اما امروز دیگه خیلی خاص هست. اولین روز ماه بیفته اولین روز هفته. صبح زود از خواب بیدار شی، دیگه دلیلی واسه پشت گوش انداختن و تعلل برنامه ها نمیمونه. چیز دیگه ای که این هفته رو جالبتر هم میکنه فرداست که دومین روز هفته مصادف میشه با دومین روز از دومین ماهِ سال. انشالله که خوش یمن و پربرکت باشه براتون . 

اگه بخوام بطور خلاصه فروردین رو جمع بندی کنم : 

1- وزن کم کردم (چرا من همش در رژیمم؟ چون تا خودمو ول میکنم وزنی که کم کردم دوباره جبران میشه)

2- کتاب خوندم (هفت تا- در مجموع 1733 صفحه)

3- پیاده روی کردم، ورزش رفتم، غذای سالم خوردیم 

4- آخرهفته های متنوع ساختیم، از خوشگلیهای بهار استفاده کردیم رفتیم طبیعتگردی، عکس خانوادگی خندون گرفتیم که تو روزهای سخت بهش نگاه کنیم انرژی بگیریم

5- هزینه هام رو مدیریت کردم و غیرضروریها رو حذف کردم، در عوض برای اولویت دارها خرج کردم

6- زمانهای تلویزیون، اینترنت، تلفن رو به حداقل رسوندم و در حد ارتباط با آدمهای ارزشمند زندگیم ازشون استفاده کردم

7- یادداشت نویسی روزانه انجام دادم و اغلب برای فردام برنامه ریزی کردم

8- تعداد روزهای خوشحال بیشتری داشتم و روزهایی که موضوعی عصبیم میکرد با خودم میجنگیدم که روزم رو با ناراحتی از دست ندم (همیشه هم موفق نبودم مثلا یک روز عصبانیت و ناراحتیم رو به حال خودش گذاشتم و روزمو کلا داغون کرد)


بعنوان یه مادر که بچه کوچک داره از صبح تا شب با دغدغه ی خوردن/نخوردن، خرابکاری کردن/نکردن، خوابیدن/نخوابیدن، خوب بودن/نبودن بچه دست و پنچه نرم میکنم، سعی میکنم ازش لذت ببرم و علیرغم سختیهاش، خدا رو بخاطرش شاکرم. 


شما هم اگه مایل بودین منو آپدیت کنید تو اینمدت که ازتون بیخبر بودم چه اتفاقهایی افتاده و چه کارهایی کردین؟ 


درآخر هم براتون از خدای مهربون، خیر و سلامتی و برکت و موفقیت آرزو میکنم. الهی که هر روز صبح با طلوع خورشید، نور امید به دلتون بتابه و پرانرژی تر از روزقبل باشید. الهی که همه دعاها و آرزوهاتون به خیر برآورده و محقق شه و بیاین با خوشجالی برام تعریف کنین به هرچیزی که میخواستین رسیدین.

۱۱بهمن

سلااااام سلاااام 

خوبین ؟ اوضاع زندگی و احوالات روحی خوش ه؟ 

توی دودلی نوشتن و ننوشتن بودم که دیدم ۱۱/۱۱ است. به فال نیک گرفتم و اومدم یه چند خط بنویسم . 

راستی شما دچار تب و تاب سال نو شدین؟ خرید و بشور و بساب و برنامه ریزی و ... ؟ من امسال با وجود پسرک ترجیح میدم برنامه ای نریزم، هر کاری که بتونم رو انجام میدم و اگه نتونم بیخیالش میشم. تجربه نشون داده حال امروزش ربطی به حال فرداش نداره 😉 یعنی اگه یه روز خوبه فورا نباید خوشحال شم و بگم آخ جون روزای آسون رسید، یه دردسر دیگه فورا از راه میرسه. یکی از دندونای بالاییش دراومد و اون یکی همچنان اذیتش میکنه. 

بخاطر برف این چند روز تو خونه حبس بودم، دمنوش خوردم، نسکافه و خرما، برنج قهوه ای و غذاهای رژیمی، آخر شبا هم با کل زحمت روز رو یه جا به هدر میدادم خخخخ قبلا ها که رژیم میگرفتم شبا زود میخوابیدم که به این مرحله نرسم اما الان که زمان خوابیدنم‌رو خوابِ پسرک تعیین میکنه، از دستم در میره و پرخوری میکنم. البته در مواردی هم دختر گلی میشم و رعایت میکنم. مثلا وقتی برف بارید دلم میخواست یه کیک ردولوت توپ بپزم و از تضاد رنگ قرمز خوشگلش با برفهای سفید عکس بگیرم و تا سالها از دیدنشکیف کنم. وای با بخار نسکافه ! چی میشد ! بدلیل ناسالم بودن منصرف شدم. گزینه بعدیم آش رشته بود با تزیینات گل منگلی و پیازداغ و کشک فراوون. اونم بدلیل پرکالری بودن و اینکه تو آش پختن دستم به کم نمیره ، از گزینه ها حدف شد.هیچی نپختم، عکس هم نگرفتم خخخخ 

کینوآ خریدم ولی هنوز امتحانش نکردم. بنظرم باید تجربه جالبی باشه . 

سس پستوی خونگی درست کردم. تا قبلش فکر میکردم چلغوز فقط یه فحش ه و نمیدونستم از پسته و بادوم هم گرونتره و همون دونه کاج که میگن همینه. 

کتاب نیمه کاره ام بیست سی صفحه اش مونده اما دست و دلم نمیره بخونم. یه جورایی بخش زیادی از ذهنم از کار افتاده انگار. با کارهای روزمره سرگرمم و عملا کار دیگه ای هم نمیکنم. وقتایی که میخوام واسه ارتقای خودم چیزی بخونم و یادبگیرم ذهنم نمیکشه. تنبل شده انگار . نیاز به انگیزه قوی دارم. به رقابت، به تشویق، به یه نیروی محرکه موندگار. 

نمیدونم قبلا ها چی مینوشتم یا چی تعریف میکردم. اینروزها که انگار ذهنم هم یخ زده و چیزی که ارزش تعریف کردن داشته باشه پیدا نمیکنم. 

مراقب خودتون و خوبیهاتون باشین. لطف خدا شامل حال زندگیتون باشه، دلتون گرم، ذهنتون آروم، دوستیهاتون برقرار، جیبتون پرپول و تنتون سلامت باشه و یازدهمین روز از یازدهمین ماه براتون اومد داشته باشه.  

۲۹دی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰دی

سلام

امروز دهمین روز از دهمین ماه بود . ۱۰/۱۰  زیبا و دوستداشتنی. اصلا با اینکه حرفم نمیومد اومدم که همینو بگم و برم

از این به بعد تصمیم دارم رمزدار بنویسم، نمیدونم کیا هنوز به اینجا سرمیزنن و مایل هستن نوشته هام رو بخونن واسه همین رمز رو نفرستادم، اگه خواستین بگین براتون بفرستم

این ۱۰/۱۰ واسه شما چطور گذشت؟

واسه من بدو بدوهای افزایش راندمان سال شروع شده. شما هم اینطوری هستین؟ 

از طرفی سال میلادی هم فردا شروع میشه و فرصت خوبیه واسه شروع کردن و تغییرهای مدنظر. براتون آرزوی موفقیت دارم

۰۹دی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۹دی

امروز شنبه است

همون شنبه ای که خیلی وقتها منتظرشیم تغییری ایجاد کنیم بهتر شیم

امروز یکی از همون روزاست

الهی که واسه همه مون پر از تصمیمها و تغییرهای خوب باشه